تابستان نزدیک است و سه ماه فرصت ارزشمند برای بسیاری از نوجوانان زیر 20 سال به وجود خواهد آمد. این و برخی موارد مثل راهنمایی خواستن پدر یکی از مخاطبان سایت در مورد فرزندش بهانهای شد که این مطلب را بنویسم.
طبق معمول، دوست دارم بیشتر تجربیات خودم را در مورد مسائل بیان کنم. شما هر کدام را که خواستید به تجربیات خود اضافه کنید.
حدوداً دوازده ساله بودم که در مسجد با مرد بزرگی آشنا شدم که قریب به پنجاه و اندی سال سن داشت (بخوانید مرشد) و هنوز هم که هنوز است و قریب به 70 سال سن دارد، باید او را هر هفته ببینم تا از تجربیاتش برایم بگوید و راهنمایم باشد.
یکی از چیزهایی که همیشه به خاطر آن خود را مدیون او میدانم این است که از ابتدای دوستیمان، هر چند روز یک بار یک جمله را با تأکید خاصی به من میگفت:
فلانی! فقط تا 20 سالگی فرصت داری خودت را بسازی!
موقع خداحافظی دوباره میگفت: یادت نرود که فقط تا 20 سالگی فرصت داری!
معتقد بود: بعد از 20 سالگی آنقدر مشغلهها و درگیریهای ذهنی برایت پیش میآید که ورودیهایت را به صفر نزدیک میکند و فقط خروجی خواهی داشت. اگر قبل از 20 سالگی خود را خوب ساخته بودی، خروجیهایت ارزشمند خواهد بود وگرنه تا آخر عمر خروجی مفیدی نخواهی داشت.
من بارها و بارها در روز این جمله در گوشم زمزمه میشد: فقط تا 20 سالگی فرصت داری!
به همین دلیل، تمام سعیم را میکردم که تا 20 سالگی شخصیتم را به بهترین نحو بسازم.
الان که نگاه میکنم، میبینم حقیقتاً راست میگفت!
شخصیت اصلی من قبل از 20 سالگی ساخته شد و تقریباً قسمت عمدهای از دانستههایم برای آن دوران است. بعد از آن درگیر تدریس و کار شدهام و بیشتر، خروجی داشتهام تا ورودی. دقیقاً 20 ساله بودهام که مدرس شدم و از آن به بعد تقریباً قسمت اعظمی از زندگیام خروجی بوده است تا ورودی.
به هر حال، مواردی که به نظرم میرسد که یک نوجوان باید قبل از 20 سالگی انجام دهد را اینجا لیست میکنم. میدانم که برخی مخاطبان سایت، کمتر از 20 سال سن دارند و هنوز فرصت دارند. اگر شما فرصت را از دست دادهاید، هر چند بعید میدانم بتوانید به آنها عمل کنید، اما اگر توانستید ماهی را همین الان از آب بگیرید، وگرنه برای فرزندانتان شاید مفید باشد:
1- درسهای راهنمایی و دبیرستان را با جدیت بخوانید و یاد بگیرید:
باید دقت کنید که این دروس بسیار بسیار ارزشمندتر از آنی هستند که فکر میکنید. تمام چیزهایی که گفته میشود، در آینده مفید خواهد بود. درسها را سرسری نخوانید تا نمره بگیرید. دروس مهمی مثل ریاضی، فیزیک، شیمی، علوم و حتی فارسی و امثالهم را با جدیت بخوانید.
اگر فکر میکنید مدرسهای که در آن هستید، دانشآموزانی دارد که علاقهای به درس ندارند یا معلمانی که بیشتر برای پول کار میکنند تا عشق، هر چند شما میتوانید راه خودتان را بروید (همانطور که من در دوران راهنمایی در بدترین مدرسه شهر بودم، اما همیشه بهترین شاگرد بودم)، اما اگر فکر میکنید مدرسه غیرانتفاعی و بهتری وجود دارد، به آن مدرسه بروید. (مثلاً یکی از عوامل نجات خودم در بحث درس را این میدانم که دبیرستان را در یک مدرسه غیرانتفاعی که بهترین مدرسه بین مدارس شهر بود گذراندم و با بهترین معلمان شهر درس داشتم. اگر میخواستم مدارس دولتی را انتخاب کنم، بعید میدانم از درس به جایی میرسیدم!)
2- یادگیری مکالمه زبان انگلیسی را از اوائل دبیرستان شروع کنید:
فراموش نکنید که زبان انگلیسی زبان مشترک بین ملتهاست. هر کس در هر نقطهای بخواهد بهترین مطلبش را عرضه کند، آنرا به زبان انگلیسی ترجمه و منتشر میکند. تمام منابع در همه زمینهها به انگلیسی ترجمه شده است و این یعنی اگر انگلیسی را بدانید، میتوانید از تمام زبانهای دنیا برای یادگیری استفاده کنید.
بخواهید یا نخواهید، تمام رشتهها این روزها پر شدهاند از کلمات و عبارات انگلیسی. پس اگر میخواهید منابع مرجع را در دست داشته باشید، مجبورید به بهترین شکل، زبان انگلیسی را یاد بگیرید.
تجربه خودم را میگویم: من از دوم یا سوم دبیرستان بود که به کلاسهای مکالمه زبان رفتم و تا چهار یا پنج سال در این کلاسها بودم و بعد از آن هم که تا این لحظه مدرس مکالمه زبان بودهام و از این طریق خودم را درگیر نگاه داشتهام.
یک مؤسسه را که فکر میکنید مدرسین بهتری دارد، انتخاب کنید و تا انتها به آن پایبند بمانید. سعی کنید هر طور شده و با تمام سختیهایی که ممکن است سر راه پیش آید، یادگیری زبان انگلیسی را رها نکنید و تا انتها بروید.
هر چند سعی خواهم کرد در یک مطلب جداگانه نکاتی در مورد یادگیری زبان بگویم، اما به طور خلاصه، چند نکته را بیان میکنم:
- هیچ کس تا به حال نشده در خانه و با کتاب و سی.دی و امثالهم بتواند مکالمه زبان را یاد بگیرد! هر چند آنها مفید هستند، اما بدون کلاس رفتن، به هیچ کجا نخواهید رسید! بیخود زمان را از دست میدهید.
- هرگز از این مؤسسه به آن مؤسسه نپرید! یک جا بمانید و ادامه دهید.
- کلاس مکالمه بیش از هر چیز، بهانه است. پس نگویید مدرس خوب نبود، مؤسسه خوب نبود!! همه چیز به خودتان بستگی دارد و کلاس فقط یک بهانه برای مجبور شدن شما به یادگیری است.
- یادگیری مکالمه ممکن است 3 تا 5 سال طول بکشد. در این مدت صبور باشید و اجازه دهید به مرور یاد بگیرید.
- ممکن است تا ترمهای آخر احساس کنید هیچ پیشرفتی نداشتید! این طبیعی است و نباید کلاسها را رها کنید. در ترمهای آخر و در موقعیتهایی که پیش میآید، متوجه میشوید که نسبت به ترمهای اول چقدر پیشرفت داشتهاید.
3- به زبان عربی به خوبی مسلط شوید:
ما ایرانیها خوشبختانه به خاطر نزدیکی زبانمان به عربی، این شانس را داریم که بهترین زبان دنیا را در مدت کوتاهی یاد بگیریم. خوشبختانه دروس دوران راهنمایی و دبیرستان تا حد کافی عربی را یاد دادهاند. اگر آنها را با عشق (و بدون توجه به چرت و پرتهای انسانهای بیسواد که سعی میکنند عربی را بد جلوه دهند) یاد بگیرید، مطمئناً از زندگی خود احساس رضایت بیشتری خواهید داشت.
من خودم را همیشه مدیون معلمان عزیزی دانستهام که باعث شدند من به زبان عربی در حد بسیار خوبی مسلط شوم. (خدا همهشان را در دنیا و آخرت سعادتمند کند)
هر طور شده، عربی را یاد بگیرید تا جایی که هر حدیث یا آیهای که خواندند، بتوانید به راحتی به فارسی ترجمه کنید.
از آنجا که بسیاری از کلمات زبان فارسی از زبان عربی وارد شده است، دانستن زبان عربی، زندگی شما را متحول میکند. حتی اگر شما یک فیزیکدان شوید من شک ندارم که زبان عربی فیزیک شما را متحول میکند.
در نکات بعد خواهم گفت که یکی از رموز موفقیت در زبان عربی، یادگیری قرآن و خواندن آن و احادیث است.
زمانی که در کلاسهای عربی بودیم، هر درس جدیدی که معلم میگفت، من کلی حدیث و آیه به ذهنم میآمد که آن نکته در آنها رعایت شده بود. به طور مثال وقتی میگفت: "ات" جمع مؤنث هیچ وقت مفتوح نمیشود، من آیاتی مثل: إن فی خلق السماواتِ و الارض .. و یا الخَْبِیثَاتُ لِلْخَبِیثِینَ وَ الْخَبِیثُونَ لِلْخَبِیثَاتِ وَ الطَّیِّبَاتُ لِلطَّیِّبِینَ وَ الطَّیِّبُونَ لِلطَّیِّبَاتِ ([قانون خدا این است که:] زنان ناپاک و خبیث برای مردان ناپاک، و مردان ناپاک برای زنان ناپاک خواهند بود و زنان پاکدامن برای مردان پاکدامن و مردان پاکدامن برای زنان پاکدامن خواهند بود) به ذهنم میآمد و با خودم میگفتم: راست میگه پسر! هیچ کجا نداریم که «ات» فتحه بگیره!
بعد از آن هم به سفارش یکی از دوستان روحانیام، کتاب «صرف و نحو ساده» را مطالعه کردم که زبان عربیام کاملتر شود و پیشنهاد میکنم بعد از پیشدانشگاهی، حتماً این کتاب را مطالعه کنید. در همان سنین، چندین و چند جلد کتاب عربی (داستان و روانشناسی و امثالهم) گرفتم و خواندم و الان به هیچ کتاب فارسی که از عربی ترجمه شده باشد مثل اینکه به کتاب ترجمه شدهی انگلیسی به فارسی اعتماد ندارم، به آنها هم اعتماد ندارم و ترجیح میدهم کتاب مرجع عربیاش را بخوانم.
باید قبل از 20 سالگی به مرحلهای برسید که یک متن عربی تقریباً مثل یک متن فارسی برایتان قابل فهم باشد.
شاید بزرگترین اشتباه من این بود که در همان سنین برای مکالمه عربی اقدام نکردم. البته در شهر ما یک کلاس مکالمه عربی هم وجود نداشت و ندارد، اما به هر حال، اگر همت میکردم، به قم میرفتم و مکالمه عربی را هم یاد میگرفتم. (دقت کنید که مکالمه عربی و هر زبان دیگری خیلی با متون کتابی فرق میکند)
اگر امکانش برای شما وجود داشت، بعد از اینکه به انگلیسی مسلط شدید، به سراغ عربی بروید.
4- به مطالعه عادت کنید:
یکی دیگر از مواردی که شخصیت شما را میسازد همین است. باید در این سنین به مطالعه عادت کنید. باید تندخوان شوید. در این سنین، هیچ مشغله فکری نخواهید داشت! مشغلههایی مثل دانشگاه، شغل، ازدواج، درآمد، فرزند و دهها مشغله دیگر که خیلیها را آنقدر درگیر خود کرده که صبح ساعت 7 تا 7 شب وقتشان را میگیرید و بعد از آن هم مثل جنازه به خانه میرسند و میخوابند که فردا را دوباره به همین صورت شروع کنند!
تا میتوانید کتب مهم و مرجع را مطالعه کنید. کتب دینی، تاریخی، ادبی و غیره. البته سیر مطالعاتی داشته باشید و بیگدار به آب نزنید!
خیلی از جوانان به اشتباه و ندانسته یک کتاب (مثل کتابهای دکتر شریعتی و صادق هدایت و امثالهم) را خواندند و تمام زندگیشان نابود شد! مراقب باشید.
در این زمینه، از یک مرشد مثل شخصیتی که در ابتدای مطلب اشاره کردم استفاده کنید.
تجربه خودم: چهارده ساله بودم که به پیشنهاد همان دوستی که در ابتدا گفتم، نامهای به «مرکز پاسخ به سؤالات حوزه علمیه قم» نوشتم و گفتم که میخواهم در زمینه تاریخ و مسائل اسلامی مطالعه کنم. لطفاً من را راهنمایی کنید و یک سیر مطالعاتی برایم تعیین کنید. شاید باور نکنید که بعد از 12 سال، من هنوز آن نامه را دارم! عکس گرفتم که ببینید:
انصافاً نامه کاملی ارسال کردند و من کتبی که معرفی کردند را تقریباً به همان صورت مطالعه کردم و جلو رفتم. به طور مثال، اولین کتابهایی که معرفی کردند، داستان راستان و دیگر کتب استاد مطهری بود که من شبها در رختخواب دو سه داستان را برای خودم و برادرانم میخواندم و بعد میخوابیدیم.
همین دوست مذکور، مطالعه هر نوع کتاب از شریعتی را تا سنین بالا برایم ممنوع کرده بود. کتابهای ارزشمندی به من هدیه میداد و از من میخواست که خلاصهاش را تحویل دهم تا یک کتاب دیگر جایزه بدهد! تمام آن کتابها را هنوز دارم و مثل طلا حفظشان کرده و میکنم. او بعد از آن، من را مسؤول کتابخانه مسجد کرد و این لحظه، یک نقطه خاص در زندگیام بود.
به هر حال، باید به هر نحوی شده، خود را عادت به مطالعه دهید. باید عادت کنید که اگر نیم ساعت بیکار هستید، یک مجله یا یک برگه یا یک کتاب بردارید و بخوانید. (من حتی در دوران سربازی در بین کلاسهای خسته کننده که همه میخوابیدند، کتاب جیبی از جیبم در میآوردم و مطالعه میکردم. آنقدر سرم توی کار خودم بود و مطالعه میکردم که چند تا از بچهها روز آخر میگفتند: حاجی! آدم عجیبی بودی!!!)
هیچ چیز مثل مطالعه روح شما را پرورش نمیدهد. شما را در هر زمینه، قوی و صاحب بیان میکند.
خلاصهنویسی کنید و سعی کنید سررسیدهایی از جملات برگزیدهی آنچه خواندهاید، پر کنید.
به مرور باید بتوانید یک صفحه کتاب را با یک نگاه مطالعه کنید. به مرور با نگاه به یک مقاله یا کتاب، سریعاً متوجه میشوید که کدام بخشها ارزش خواندن دارد و با توجه به آن جمله زیبا از نویسنده خارجی که گفت: "صحیحترین راه مطالعه آن است که فقط بخشهایی از کتاب را بخوانید که باید بخوانید" میتوانید کتابهای زیادی بخوانید و مغزتان را پر کنید از مطالب مفید که هر کدام، آینده شما را خواهد ساخت.
5- تا حد ممکن از کامپیوتر دوری کنید:
من فکر میکنم کامپیوتر برای یک دانشآموز (به خصوص، قبل از دوم دبیرستان) یک سم به تمام معناست! هرگز به آن عادت نکنید! تمام وقت شما که میتواند صرف بهترین کارها شود را میگیرد. کامپیوتر برای زمانی است که شما خودتان را به اندازه کافی از دانستههای مفید که در کتب هست، پر کردهاید و به استفاده مفید از وقت، عادت کردهاید و حالا برای تکمیل آنها از کامپیوتر استفاده میکنید. اگر قبل از این سنین به کامپیوتر رو بیاورید، معمولاً معتاد بازی کردن و چت کردن و کارهایی که آینده شما را تخریب میکند میشوید. فرصت برای یادگیری کامپیوتر، بسیار زیاد است.
تجربه خودم: من از سوم دبیرستان تازه شروع کردم با کامپیوتر کار کردن. (اما شبانه روز کار کردم!!)
6- تمام مسافرتهای گروهی مدارس و کانونها را بروید:
بعد از 20 سالگی یکی از آرزوهایتان برگشتن به دوران قبل از 20 سالگی و رفتن به مسافرتهای دسته جمعی با دوستانتان خواهد بود! پس فرصت را از دست ندهید!
تجربه خودم: قبل از دوزاده سالگی، به اتفاق برادران، هر تابستان در یک کانون فرهنگی زیر نظر ارشاد که نزدیک خانهمان بود ثبت نام میکردیم و تمام اردوها و کلاسهایش را میرفتیم. بعد از آن هم که در کانون فرهنگی مسجد و پایگاه بسیج، خودمان اردوبرنده شدیم! و به خیلی از نقاط ایران سفر کردیم. هر چند که خیلی از جاها هم ماند :(
الان در این سنین حاضرم تمام رگهای بدنم را بکشید اما صحبت از مسافرت نکنید! اما آن زمان، نمیفهمیدم سختی و خستگی یعنی چه! هر چه بود، زیبایی و لذت بود. از طرفی، الان یک دوست پیدا نمیشود که با او دو قدم راه بروی! چه برسد به مسافرت! (همه باید از خانمهایشان اجازه بگیرند!!)
7- هنرهای لازم را فرا بگیرید:
حیف نیست شما با این همه استعداد، خط زیبایی نداشته باشید؟ کلاسهای خطاطی را در طی سال فراموش نکنید. تا زمانی که مدرک ممتازی و حتی استادی را نگرفتهاید، دست برندارید.
اگر بگویم یکی از حماقتهای عمر من، رها کردن خطاطی بعد از گرفتن مدرک "خوش" بود، راست گفتهام! هر بار که یاد این ضربه میافتم، دلم میخواهد برگردم به آن دوران و کار را ادامه دهم! با خواهرانم سه تایی به کلاس میرفتیم. هر دو خواهرم ادامه دادند و ممتازی خود را گرفتند و من حماقت کردم و گفتم تا همین حد که خط تحریرم خوب شده است، کافیست!
شما این کار را نکنید. تا انتها بروید.
خطاطی زندگی شما را لذتبخش میکند. بعدها هر وقت اعصابتان درگیر مسائل سخت زندگی شود، یک خط خطاطی میکنید و انگار که از زندگی هیچ چیز دیگری نمیخواهید!
علاوه بر لذت، خطاطی به شما کلاس کاری میدهد. شما را یک سر و گردن نسبت به بقیه بالاتر نگاه میدارد.
کلاسهای هنری دیگر را تا جایی که به مسیر اصلیتان صدمه نزند ادامه دهید. (کلاسهایی مثل موسیقی و آواز ممکن است شما را از مسیر اصلی دور کند. مراقب باشید)
کلاسهایی مثل معرقکاری، تذهیب و امثالهم واقعاً ارزش دارند که برایشان وقت و هزینه کنید.
تجربه من: من تجربه خوبی در این زمینه ندارم! به خاطر اینکه خجالت میکشیدم در کلاسها شرکت کنم، فرصتهای زیادی را از دست دادم :(
8- مسائل علمی را تجربه کنید:
قبل از 20 سالگی باید خیلی چیزها را تجربه کنید. کنجکاو باشید. کار با میکروسکوپ، تلسکوپ و امثالهم را یاد بگیرید. از خانواده بخواهید که برای خرید این قطعات برایتان هزینه کنند. در کلاسهای ستاره شناسی و کلاسهای علمی دیگر شرکت کنید.
اگر در درس شیمی و فیزیک یک آزمایش وجود دارد، حتماً تجهیزات آن را بخرید و در منزل تجربه کنید. من عاشق این آزمایشات بودم و هنوز هم کاغذ تورنسلهایی که از مدرسه کش رفتم را دارم!! (البته شوخی میکنم من آن زمان نفر اول و جزء تیم آزمایشگاه علوم شهرمان بودم و برای مسابقات استانی تمام تجهیزاتی که میخواستیم را در آزمایشگاه در اختیارمان قرار میدادند، ما هم گاهی برخی از آنها را میآوردیم خانه!!)
باور نمیکنید اگر بگویم که من در کلاسهای درسی دانشگاه الان دارم همان آزمایش مهمی را برای دانشجوها توضیح میدهم که خودم در دوران راهنمایی به اتفاق بابای خدا بیامرزم تجربه کردم. (سیم لوله و باطری که پایه و اساس صنعت امروزی و دیسکهای مغناطیسی است)
9- چند ورزش را تا حد اعتدال یاد بگیرید:
قبل از این، یک نکته بگویم:
من طرفدار این ایده هستم: «از همه چیز تا حدی که لازم است یاد بگیرید».
در همه مسائل، بیش از حد متمرکز شدن روی آنرا پیشنهاد نمیکنم. به طور مثال ورزش حرفهای یا حتی یادگیری قرآن به صورت کاملاً تخصصی و حرفهای را پیشنهاد نمیکنم. از هر چیز، تا حدی که فکر میکنید لازم است برای یک زندگی شیرین و پرسعادت، یاد بگیرید. مثلاً شنا، پینگپنگ، اسبدوانی و امثالهم ورزشهای خوبی هستند که من خودم تا حدی که لازم داشتهام یاد گرفتهام.
اما ورزشهایی مثل جودو، کشتی، وزنهبرداری، پرورش اندام و امثالهم به نظرم واقعاً بیارزش هستند. کشتی یاد بگیری که چه؟ تمام استخوانهای بدنت بشکند و جودو یاد بگیری که چه؟ گول مسؤولین ورزش مملکت را نخورید که برای اینکه نام ایران و در کنارش نام خودشان بالا برود، اینقدر برای ورزشهای بیفایدهای مثل جودو و کاراته و امثالهم تبلیغ میکنند.
ورزش باید پرورش دهنده روح و جسم باشد نه شکننده جسم و دچار کننده روح به خشم و خشونت و غرور!
اگر شیعه (مسلمان) هستید ادامه را بخوانید:
اگر مسلمان هستید، این شانس را دارید که کارهای ارزشمند دیگری نیز در این سنین انجام دهید تا با یک اعتماد به نفس و مغزی پاک و ارزشمند وارد دوران جوانی شوید.
10- تکلیفتان را با خودتان مشخص کنید:
تا قبل از 20 سالگی باید تکلیف خودتان را مشخص کنید: آیا واقعاً و از ته قلب میخواهید مسلمان باشید یا خیر؟ اگر میخواهید مسلمان آبکی باشید، همان بهتر که دین دیگری را انتخاب کنید چون اسلام برای کسی که مسلمان واقعی نباشد، بیشتر ضرر است تا فایده (و لایزید الظالمین الا خسارا). اما اگر تصمیم گرفتید، مسلمان باشید، باید مسلمان واقعی باشید!
باید به این جمله از ته قلب باور داشته باشید:
هیچ راه نجاتی به جز اسلام نیست!
باید به اطرافتان خوب نگاه کنید و ببینید که هر کس این جمله را باور نداشته است، با مغز به زمین خورده است!
اگر میخواهید دکتر متخصص قلب هم باشید، باید بدانید که اسلام حداقل کاری که برای شما میکند این است که از شما در برابر بیراهه رفتنها، اعتیادها، گرفتار مستیها و زنبازیها و گناهآلود شدنها محافظت میکند. باور ندارید؟ آینده، نزدیک است!
حالا، اگر این را پذیرفتید، بقیه نکات را بخوانید.
11- تجوید قرآن را به طور کامل یاد بگیرید:
از سنین کم (ده دوزاده سالگی) در کلاسهای قرآن که در مراکز قرآنی و مساجد تشکیل میشود شرکت کنید. باید در عرض سه چهار سال، دو جلد کتاب "حلیة القرآن" (تجوید سطح یک و دو) را مو به مو بلد باشید و به بهترین شکل روی آیات قرآن پیاده کنید.
قرآن خواندن کسی که تجوید میداند و عربیاش خوب است هزاران برابر نسبت به آن کسی که هفتاد سال است مسجد میرود و نمیداند آیه «أم من یجب المضطر اذا دعاه...» یعنی چه، ارزش دارد! زندگی شما با فهم آیات متحول میشود. بعید است کسی عربی و تجوید بداند و قرآن بخواند و دلش بیاید قرآن را فراموش یا بیاحترامی کند.
یک خاطره: چند شب پیش یکی از جوانان مسجد که تسلط نسبتاً کاملی به تجوید دارد، اذان گفت... بعد از نماز دیدمش و گفتم: فلانی! انتهای اذان گفتی، «و صل الله علی محمد و آله و سلّم» دقت کن که «و سلّم» با سین است نه با صاد! چشمانش درشت شد و گفت: واای! راست میگویید، ممنونم. یکی از دوستان که کنارمان بود، گفت: از کجا فهمیدی او فکر میکرده با صاد است؟ گفتم ما با هم با زبان تجوید صحبت کردیم، هر دو منظور هم را فهمیدیم! اگر خواستی بفهمی، دوشنبهها و چهارشنبهها فلان مسجد، آقای فلانی کلاس تجوید دارد. دو سه سال که کلاس بروی، میفهمی که جریان چه بود!!
تجربه خودم: از سیزده سالگی سه چهار تا کلاس تجوید و صوت و لحن را با هم شرکت میکردم. جمعهها یک کلاس صوت و لحن با بهترین استاد شهرمان میرفتم، شبهای یک شنبه و سه شنبه با یک پیرمرد قدیمی که مرحوم شد برای تمرین کلاس میرفتم و دوشنبهها و چهارشنبهها کلاس تجوید پیش یکی از جوانان قاری شهر. هر چه یاد میگرفتم، میآمدم مسجد خودمان به بچههای مسجد یاد میدادم!
به هر حال، نوجوان عزیز! اگر تجوید و عربی را یاد گرفتی، آنوقت وقتی دعای کمیل را میخوانی، انگار تمام وجودت از شوق و لذت پر میشود و فکر میکنی هیچ چیز در دنیا زیباتر از قرآن و امثال این دعاها نیست. تو با یک همت چند ساله میتوانی از پیرمردها و پرزنهایی که هفتاد سال است فرش مسجدها از رفت و آمدشان ساییده شده اما هنوز نمیدانند «إن الله و ملائکته...» که بعد از نماز میخوانند یعنی چه، جلو بزنی! :)
12- حداقل یک بار کل رساله مرجع تقلید خود را بخوانید:
شبها (مثلاً در تعطیلات تابستان) فرصت بسیار خوبی برای مطالعه است. رساله مرجع مورد نظرتان را بردارید و یک بار از اول تا آخر بخوانید. تمام احکام را بخوانید. حتی اگر پسر و در سنین بعد از بلوغ هستید، احکام زنان را نیز بخوانید و اگر دختر هستید، احکام پسران را بخوانید. مسخره است که یک پسر نداند چرا مادرش روزهای خاصی از ماه را برای نماز صبح بلند نمیشود و نباید از او بپرسد که کی نماز خواندی که ما ندیدیم!!! (جوکی که یکی از دوستان تعریف میکرد و چقدر خندیدیم!!)
مسخرهترین چیزی که بین بچههای مذهبی دیدهام، این است که همه مجالس عزا و ولادت ائمه را درو کرده اند و تمام مداحیهای حاج منصور را حفظ کردهاند، اما یک بار رساله را نخواندهاند که با ضروریترین احکام دینشان آشنا شوند.
تسلط به احکام نیز مثل تمام موارد بالا، به شما در زندگی اعتماد به نفس میدهد.
تجربه خودم: نوجوان که بودم، خانوادههای نزدیکمان من را به شوخی «آیة الله» صدا میکردند!!! من یک بار به طور کامل رساله آیة الله بهجت را خواندم و بعد از چند سال وقتی استاد قرائتی گفت مسلمان باید هر دو سال یک بار، تمام دانستههایش را از روی کتاب مرور کند، حتی سوره حمد را، یک بار مسائل مهم را مرور کردم و همینطور کتاب استفتائات مقام معظم رهبری را مطالعه کردم. (هر چند که قرار نیست تمام احکام را حفظ کنیم، فقط موارد ضروری را یاد میگیریم و بقیه را مرور میکنیم که اگر به آنها برخوردیم به ذهنمان بیاید که آن حکم در فلان بخش از رساله هست. ضمن اینکه احکام اسلام دائماً نیاز به تکرار دارند. پس هر چند خیلی از مسائل برایم تکراری شده است، اما برنامه سمت خدا را قبل از اذان ظهر که احکام را بیان میکند، باید حتماً نگاه کنم)
13- یک بار قرآن را به صورت عربی قرائت کنید، یک بار با معنی و یک بار تفسیر کل قرآن را بخوانید:
باید قبل از 20 سالگی یک دوره کل قرآن را روخوانی کنید (قرائتهای شبانه مساجد فرصت خوبی است). سپس یک دوره با معنی و سپس یک دوره به صورت تفسیری بخوانید. یک دوره تفسیر استاد قرائتی را بخرید (تفسیر نور) و در منزل داشته باشید. مثلاً من در چند سال گذشته، بعد از نماز صبح، چند صفحه از تفسیر نور را میخواندم. البته اعتراف میکنم که مسائل بعد از بیست سالگی اجازه نداد بیشتر از جلد 5 پیش بروم و برای خودم از این بابت متأسفم. امیدوارم توفیق خواندن ادامهاش را داشته باشم. فقط اگر شروع کردید، خلاصهبرداری فراموش نشود. (هر چند که تفسیر نور یک نوع خلاصه برداری از تفسیر نمونه به نظر میرسد)
14- به عبادت عادت کنید:
اگر قبل از 20 سالگی نتوانید از خود یک انسان معتقد و عابد بسازید، خیلی بعید است بعد از 20 سالگی بتوانید کاری برای خودتان کنید!
یک شیعه واقعی برای خودش یک برنامه عبادی دارد.
سعی کنید دعاهای مشهور را تا حد ممکن حفظ کنید و در موقعهای پیشنهاد شده، ادا کنید.
تعقیبات تمام نمازها که برنامه خاصی به زندگی اقتصادی شما میدهد حفظ کنید و بخوانید، به دعاهایی مثل توسل، دعای کمیل، دعای ندبه، زیارت عاشورا، دعای عهد و غیره پایبند باشید. خود را در لیست نماز شبخوانها ثبت کنید حتی اگر شده به خواندن یک رکعت نماز وتر، قبل از خواب. اگر سعادت دنیا و آخرت را میخواهید، بین الطلوعین را بیدار بمانید (حتی وبگردی کنید، اما بیدار بمانید).
آیههای مهم قرآن را حفظ کنید تا هر حرکتی که در زندگی میکنید، یکی از آنها یادتان بیاید و طبق آن آیه عمل کنید تا زندگیتان طبق یک روال صحیح باشد.
و خلاصه، همیشه این شعر را در ذهنتان مرور کنید: در جوانی پاک بودن شیوه پیغمبریست / ورنه هر گبری به پیری میشود پرهیزکار
15- در آخر: عجله نکنید!
شاید با خواندن مطالب بالا اشتیاق پیدا کنید که همه را با هم انجام دهید و بعد، احتمالاً با شکست مواجه شوید و زده شوید. دقت کنید که به مرور باید این کارها را انجام دهید. چند تا که مهمتر است را در این تابستان، تعدادی را در حین تحصیل و بقیه را تابستان بعد و خلاصه یک برنامهریزی داشته باشید.
نمیتوانید برنامهریزی کنید؟ من یک راه معجزهآسا به شما نشان میدهم: سعی کنید که مسلمان واقعی باشید! همین!
اسلام خودش به شما نظم را یاد میدهد. خداوند خودش برای شما برنامهریزی میکند و شما را به آنجا که باید برساند میرساند.
موفق باشید؛
حمید رضا نیرومند